جدایی من و تابستان...

ساخت وبلاگ
فصل دوست داشتنی من چقدر زود برایم ب اتمام رسیدی

چقدر تند در حال گذر هستی

فرصت کم بود و دست نداد که یک دل سیر با تو خوش باشم

روزگار بد سخت میگیرد به جان زندگیم

دوست داشتنی سبز من, ببخش که نشد لختی با تو خوش باشم

تابستان عزیزم, کوله بار بسته ای و عزم سفر کرده ای

ببخش که خدا نگهدارت نمیدهم

میخواهم بدانی که دوستت دارم و تا برگشت دوباره ات منتظر می مانم 

فصل روح انگیز من, اینبار که می آیی برایم یک بغل شادی, یک سبد آرامش, یک خروار امید, یک مشت سلامتی تحفه بیاور..

ببخش که نمی توانم  در آخرین روز با هم بودنمان شاد باشم ,

جدایی ها غم می آورد و تو را با بغض تنها میگذارد...

لعنت بر تمام جدایی ها و رفتن ها...

تو که حتما بر میگردی, اما اگر آمدی و من نبودم , یادی ازمن کن و فاتحه ای برای نبودنم بفرست....

روزگار سخت میگیرد, خیلی سخت,

دنیا زندان است و خفقانش روح و جانم را در هم میفشارد

کاش میشد مرا هم با خود میبردی

به دور دست ها, به عدم, به نیستی.........

 

رویای سبز...
ما را در سایت رویای سبز دنبال می کنید

برچسب : جدایی من و عشقم,جدایی من و عشقم آرزوی خیلیاست,جدایی, اتفاق مشکوکیست,جدایی من و عشقم آرزوی خیلیاس,جدایی من وعشقم ارزوی خیلیاس,جدایی من وتو,داستان جدایی من و عشقم,جدایی مجری,جدایی پریسا از شبکه من وتو,من و جدایی, نویسنده : avayekaviro بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 23:06