معجزه ی قلم...

ساخت وبلاگ
نون و القلم و ما یسطرون...

واقعا قلم معجزه میکنه

بالاخره یه سایه ی گرم و مهربون افتاد رو سر کلافگی های زندگیم..

بلاخره خدا خواست و یه دست مهربون رو انتخاب کرد تا تو این امتحان بزرگ و سخت بهم کمک کنه..

حاج خانمی که برا دیدنش  باید میرفتی تو نوبت، شخصا  احضارم کرد، باورم نمیشه، انگار میدونست که دلم میخواد یه بارم شده باهاش در مورد خودم حرف بزنم..جای سوال برام، حاج خانمی که با هر کسی هم کلام و همنشین نمیشه و صریح و بی پرده یه سری افراد رو رد میکنه، چطور من رو که چیزی بهش نگفتم و شناختی ازم نداره احضار کرده، شاید به قول یه بنده خدا، عارف بزرگی باشه واقعا، از وقتی دیدمشون تو دلم میخواستم برا بار دوم برم پیششون و اینبار از خودم براشون حرف بزنم، با اینکه تردید داشتم و منصرف شده بودم از رفتن اما دلمو میزنم به دریای توکل خدا و با اینکه از خودم پیششون خجالت میکشم اما این راه رو میرم..

شاید این ملاقات کلید تموم درایی باشه که بروم قفل شده، شاید این ملاقات چراغ هدایتی باشه از طرف پروردگارم، شاید این ملاقات تولد دوباره ی من باشه...دوشنبه روز بزرگی توی زندگی من خواهد شد بی شک.... 

الا بذکرالله تطمئن القلوب

 

 

رویای سبز...
ما را در سایت رویای سبز دنبال می کنید

برچسب : معجزه ی قلم, نویسنده : avayekaviro بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 5:05