و سرنوشت اینگونه آغاز شد....

ساخت وبلاگ
اولین جلسه رو نرفتم سر کلاس و موندم تا کارای نیمه تمومم رو کامل کنم..

وقت رفتن رسید و با حلیمه رفتیم گرگان...

اولین کاری که کردم این بود که رفتم کتابخونه و عضو شدم، هر چند ک این عضویت ماجرایی بود واسه خودش، همیشه دلم میخواست عضو یه کتابخونه باشم و بشه جزوی از بهترین لحضات عمرم و اوقات فراغتم رو  در اونجا بگذرونم، حس خیلی خوبی هست که کتابخونه یکی از تفریحات خوب و مفید آدم باشه...

رویای سبز...
ما را در سایت رویای سبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avayekaviro بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:23